چرا زوج فیروز و نصرت برای بیننده جذاب است؟
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۶۰۱۲۱۲
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،سریال «دودکش» در ماه رمضان ۹۲ روی آنتن شبکه یک سیما رفت؛ در زمانی که چند سالی بود با کوچ رضا عطاران از تلویزیون به سینما، سریال سازها در ماه رمضان کمتر سراغ کارهای کمدی میرفتند. این سریال به تهیهکنندگی زینب تقوایی، کارگردانی محمدحسین لطیفی و نویسندگی برزو نیکنژاد توانست بینندگان زیادی را جذب کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
استفاده از کلیشههای روابط فامیلی
مروری بر تاریخ سینمای کمدی و حتی طنز مکتوب در ایران نشان میدهد یکی از راههای جلب توجه مخاطبان، استفاده از کلیشههایی است که در فرهنگ عامه درباره نسبتهای فامیلی مختلف وجود دارد. هنوز که هنوز است، نمیتوان با اطمینان گفت دوره جوکهایی که با مادرزن، مادرشوهر، باجناق، جاری و... میسازند، به پایان رسیده است. در دودکش هم از ارتباط همراه با کلکل داماد و برادرزن استفاده شده و شکل روابط فامیلیای که طراحی شده به گونهای است که هم فیروز و هم نصرت همزمان داماد و برادرزن یکدیگر هستند. اختلافات همیشگی این زوج به یکی از مشخصههای دودکش تبدیل شده و در بسیاری از لحظات، بار کمدی کار هم بر دوش این ارتباط همراه با تنش و درگیری گذاشتهشدهاست. نگاه فیروز به نصرت همواره با سوءظن همراه است و از طرفی به دلیل نسبت فامیلی نزدیک، امکان قطع این رابطه برای هیچ یک از دو طرف وجود ندارد. این شرایط در بسیاری از خانوادههای ایرانی وجود دارد و به همین دلیل، امکان درک این زوج توسط مخاطب بیشتر میشود.
پیشینه تئاتری هر دو بازیگر
هومن برقنورد و بهنام تشکر در دهه ۷۰ و با حضور در تئاتر، کار حرفهای خود را آغاز کردند. پس از سالها کسب تجربه روی صحنه، در اواخر دهه ۸۰ بازی در نقشهای کوچک در تلویزیون را تجربه کردند و بالاخره در سال ۹۰ و با سریال «ساختمان پزشکان» سروش صحت به شهرت رسیدند. پیشینه غنی تئاتری باعث شده برقنورد و تشکر برای شکل دادن یک زوج هنری کمدی انتخابهای بسیار خوبی باشند. هر دوی این بازیگران صداهای خوب و تربیتشدهای دارند و نوع اغراق مورد نیاز برای بازی در نقشهای کمدی را هم از تئاتر با خودشان آوردهاند. این زوج به ریزهکاریهای استفاده از زبان بدن آگاهی کامل دارند و به دلیل سابقه تئاتری، بر بدنشان مسلط هستند. آنها حاضرجوابی ویژه بازیگران تئاتر را هم دارند و این ویژگی در کلکلهای بیپایانی که با هم دارند، به کمکشان میآید.
نقد عادات فرهنگی و اجتماعی
یکی از کارکردهای کمدی، ارائه نقد اجتماعی و نمایش عادتهای فرهنگی ناپسند به گونهای طنزآمیز برای به فکر فرو بردن بیننده است. در مجموعه دودکش هم این اتفاق افتاده و به طور مشخص تاکید زیادی بر گسترش فرهنگ چشم و همچشمی در روابط فامیلی شده است. از همان نخستین سری، تعامل فیروز و نصرت بر پایه چشم و همچشمی و حسادت بود و همین باعث بروز مشکلات مختلفی برای خانوادهها میشد. نقد اجتماعی دیگری که در سری تازه دودکش به چشم میخورد، نمایش استفاده نامناسب و بیش از حد جامعه ایرانی از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است. در فصل تازه سریال که این شبها روی آنتن شبکه یک است، نصرت شاخ اینستاگرام شده و مدام یک میلیون فالوئرش را به رخ میکشد. نمایش منتقدانه این اتفاق و اشاره به درآمدهای ناعادلانه چنین افرادی، از نکات مثبت دودکش محسوب میشود. ضمن اینکه با نمایش رفتارهای نصرت، شاهد نقد پدیده تازه به دوران رسیدگی نیز هستیم.
شناخت خوب ۲ بازیگر از یکدیگر
از سال ۹۰ که برقنورد و تشکر نخستین همکاریشان را در «ساختمان پزشکان» رقم زدند، به یک زوج هنری جداییناپذیر تبدیل شدند و همکاریهای پی در پی آنان با هم اتفاق افتاد. این دو در ادامه در سریالهای «دزد و پلیس»، «تاکسی پلیس» و «دودکش» و فیلم سینمایی «زندانیها» با یکدیگر همبازی بودند. بعد از پشت سر گذاشتن این تجربهها، حالا این دو بازیگر به شناخت خیلی خوبی از جزئیات بازی همدیگر دست پیدا کردهاند و این، کار کارگردان را هم سادهتر میکند. مسیر برقنورد و تشکر برای رسیدن به هماهنگی در نوع دیالوگ گفتن، واکنشها، زبان بدن و... کوتاهتر از سایر بازیگرانی است که برای نخستین بار در مقابل هم بازی میکنند. درست مانند چیزی که درباره فوتبالیستها میگویند، برقنورد و تشکر هم چشمبسته همدیگر را پیدا میکنند.
استفاده از تضاد طبقاتی
در سریالهای موفق رضا عطاران که در دهه ۸۰ روی آنتن تلویزیون میرفت، در کنار عوامل پرشماری که باعث پربیننده شدن این سریالها میشد، یک عامل نقش ویژهای داشت و آن هم تضاد طبقاتی بود. به طور کلی تضاد یکی از ابزارهای مهم کمدی است و نمایش فقر و غنا در کنار هم میتواند جذابیت کار کمدی را افزایش دهد. در نخستین فصل دودکش از چنین ابزاری استفاده نشد، اما در پادری با ثروتمند شدن نصرت از طریق هلدینگ و در دودکش ۲ با کسب درآمد نصرت از فضای مجازی، این تضاد ایجاد شد و یکی از نکات جالب سریال، اختلاف طبقاتی بین دو شخصیت فیروز و نصرت و البته خانوادههایشان است. حضور در رستوران لاکچری به خرج نصرت در پادری و نمایش خانه مجلل و استخردار نصرت در دودکش ۲ نمونههایی از این موضوع است.
منبع:جام جم
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: دودکش 2 سریال تلویزیونی برق نورد و تشکر فیروز و نصرت روی آنتن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۶۰۱۲۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
"کارن کی هو" نویسنده حوزه هنری میگوید:"اگر سعی میکردید زندگی تان را بدون هنر دوباره تصور کنید بله، کاملا متفاوت به نظر میرسید. هنر با چیزهایی بیشتر از آن چه مردم فکر میکنند تلاقی میکند".
به گزارش فرارو به نقل از وُکس، این صرفا ون گوگها و مونهها نیستند که آثار هنری شان بر روی دیوار موزهها آویزان شده اند. هنر در آثار هنریای مانند سازه "دروازه ابر" ساخته "آنیش کاپور" هنرمند بریتانیایی هندی تبار در پارک میلینیوم (هزاره) در شیکاگو یا در عمارت مارپیچ ساختمان گوگنهایم در نیویورک نیز وجود دارد.
هنر هم چنین، هنر زینت بخش پوستر فیلمهای سینمایی و تابلوهای ویترین فروشگاهها میباشد. هنرمندان با هنرشان بر لباسهایی که میپوشید، موسیقیای که گوش میدهید و محصولاتی که مصرف میکنید تاثیر میگذارند. به زبان ساده هنر همه جا حضور دارد.
با این وجود، اگر هنر اصلی اساسی از فرهنگ ما میباشد آیا بسیاری از ما احساس میکنیم که آن را درک نمیکنیم؟نتیجه نظرسنجیای انجام شده توسط "یوگاو" در سال ۲۰۲۳ میلادی منتشر شد نشان داد که تقریبا نیمی از پاسخ دهندگان امریکایی گفته بودند که خود را هنرمند نمیدانند. ۵۸ درصد یا حتی میزان بیش تری از پاسخ دهندگان گفته بودند که با جریانها یا سبکهای هنری معروف آشنا نیستند.
شما شاید بخواهید ستایش گر هنر باشید، اما برای تبدیل شدن به فردی هنردوست باید با هنر ارتباط برقرار کنید.
به هنر به عنوان یک ماجراجویی تعاملی نگاه کنیدگاهی اوقات استفاده از راهنماهای صوتی یا گوش دادن به صحبتهای هنرمندان برای روشن شدن تاریخچه یک اثر کمک کننده است، اما لزوما همواره به شما کمک نمیکند با هنر ارتباط برقرار کنید.
رمزگشایی معنای یک اثر مستلزم نگاه کردن به کالبدی بودن آن است. اتصال یک اثر هنری به سایر مصنوعات فرهنگی و در عین حال انتقال تجربیات زندگی خود از این باور سوررئالیستی پیروی میکند که معنا از مثلث سه ضلعی خود اثر، نیت هنرمند و واکنش بیننده به آن ناشی میشود.
معنای هنر از تعامل بین بیننده و هنرمند ناشی میشود. آن چه بیننده از یک اثر استنباط میکند صرفنظر از نیت هنرمند که خالق اثر بوده اهمیت دارد. از این منظر برای فهم یک اثر هنری باید کمتر احساس ترس به خود راه دهیم، زیرا هیچ راه درست یا غلطی برای خوانش یک اثر هنری وجود ندارد و صرفا ایدههایی هستند که میتوانند توسط هنرمند بسط یافته یا هدایت شوند.
"مولی اووندن" هنرمند و شاعر در مینه سوتا در این باره میگوید:" نیازی ندارم بیننده نقاشی هایم دقیقا منظورم را بداند، اما دوست دارم به اصطلاح با اثرم دست بدهد. این بیشتر در مورد گشودگی به روی یک گفتگو یا دعوت به یک تجربه است". این رابطه با در نظر گرفتن بازدید از موزه یا گالری به عنوان یک اقدام فعال و نه منفعل ممکن است به تحکیم رابطه با هنر کمک کند.
یک مطالعه ۲۰ ساله که در سال ۲۰۱۷ میلادی مجددا تایید شد نشان داد که ما به طور متوسط صرفا به مدت ۲۷ ثانیه به یک اثر هنری در موزه یا گالری نگاه میکنیم که شامل عنوان و اطلاعات همراه آن میشود. "دیل" هنرمند چند رشتهای میگوید:"تلاشی برای خلق اثری وجود دارد که نیازی نیست زمان زیادی را صرف فکر کردن درباره آن کنید". با این وجود، او معتقد است که تفکر انتقادی برای هر هنری هم از طرف هنرمند و هم از طرف بیننده امری حیاتی میباشد.
اووندن میگوید:"ما در مدرسه یاد میگیریم چگونه در مواجهه با شعر یا هر اثر هنری دیگری همه اجرا را شناسایی کرده و آنها را از هم جدا کنیم". با این وجود، او در کار خود به عنوان یک مربی هنری سعی میکند مخاطب را وادار کند که به این فکر کند که پس از آن تشریح چه رخ میدهد. او میگوید: "وقتی همه چیز از هم پاشید یاد نمیگیریم که چه کار کنیم و به نوعی اثر را رها میکنیم". اووندن بر این باور است که رابطه بین بیننده و اثر در روند جمعآوری دوباره جهان شکل میگیرد.
اگر هنر فرآیندی از تخیل است که واقعیت را قابل تصور، به یاد ماندنی و گاهی حتی قابل پیش بینی میسازد همانطور که "سوزان لنگر" فیلسوف فرهنگی گفته بود چنین تعاملی میتواند حتی فراتر از این نیز پیش برود، زیرا باعث ایجاد احساساتی میشود که ما هر روز با آن در تماس نیستیم احساساتی مانند انزجار و ترس. برای مثال، با تماشای آثار دیل متوجه میشویم که تعدادی از قطعات او الهام بخش طنز هستند و هم چنین تجربه بومیان امریکا را به تصویر میکشد، زیرا انسانیت به تصویر کشیده شده و حقیقت نگران کنندهای را در مورد تسخیر آمریکا نشان میدهد.
دیل با اشاره به این که نقش او به عنوان یک هنرمند آن است که ایده هایش را با صداقت بیان کند میگوید: "من سعی نمیکنم اثری را خلق نمایم و سپس به این فکر کنم که مخاطبان آن را دوست خواهند داشت". هنر صادقانه حتی میتواند مخاطبان را به شدت ناراحت کند. دیل میگوید:"با این وجود، این ناراحتی بخش مهمی از کار است".
در این مورد بخشی از عدم فهم هنر مخاطب میتواند ناشی از بی میلی برای مقابله با آن ناراحتی باشد. همان گونه که لنگر نوشته آموزش هنر آموزش احساس است وقتی هنر باعث ایجاد احساساتی میشود که ما همیشه به آن دسترسی نداریم ممکن است برای مدیریت آن کار دشواری پیش روی مان قرار داشته باشد. با این وجود، در جریان دست و پنجه نرم کردن با آن احساسات است که ارتباط با هنر و در نهایت درک و فهم آن شکل خواهد گرفت.
چگونه میتوان تمایل به ناراحتی را آموزش داد؟ اووندن در این باره میگوید حتی به عنوان یک عاشق مشتاق هنر او متوجه میشود که واکنش احساسی همیشه آسان نیست. او میگوید: "این میتواند واقعا طاقت فرسا باشد".
مراقب زوزههای تجربه خود باشیدشاید بتوان نحوه ارتباط مان با هنر را دلیلی بر کاتارسیس* دانست. این کاری است که آثار هنری انجام میدهند. در طول زندگی انسانی مان ما حجم قابل توجهی از درد اندام خیالی* را داریم از دست دادن پدر و مادر در دوران کودکی یا نوجوانی، حضور در جنگ و حتی چیزی به اندازه داشتن یک معلم بدجنس. سپس به دنبال پیدا کردن راهی برای مقابله با آن از طریق کار کردن یا گوش دادن به یک آهنگ یا طرق مختلف دیگر خواهیم بود.
"کارن کی هو" میگوید اگر فکر کردن به هنر را به عنوان راهی برای تغییر زمان یا تغیبر تجربه خود آغاز کنید و اگر از پاسخ سطحی "این یک عکس خوب است" فراتر بروید آن زمان تماشای یک اثر هنری میتواند تلاشی واقعا جالب توجه باشد.
او به نمایش آثار "یوهاس ورمیر" نقاش هلندی قرن هفدهمی در موزه رایکس آمستردام اشاره میکند که با استقبال چشمگیری مواجه شد و بازدیدکنندگان را از سراسر نقاط جهان به سوی خود جلب کرد. علیرغم آن که ممکن است فکر کنید زندگی تان ارتباط اندکی با زندگی اشراف هلندی قرن هفدهمی دارد آثار ورمیر در به تصویر کشیدن زیبایی لحظههای روزمره برای تان الهام بخش خواهد بود تا از نو به زندگی خود نگاه کنید. او میگوید:"امیدوارم وقتی به انجام آن کارها فکر میکنید متوجه شوید که زیبایی در آن لحظه نیز وجود دارد".
* کاتارسیس اصطلاحی است که ارسطو برای تزکیه روحی و روانی تماشاگر از تراژدی عنوان میکند. کاتارسیس به نوعی شبیه همذات پنداری یا حس سمپاتیک در تماشاگر است.
*اندام خیالی یا Phantom Limb سندرومی روانی است که فرد هم چنان اندام بدنی از دست رفته را حس کرده و حتی درد را در آن ناحیه احساس میکند. در واقع این احساس درد در ناحیه اندام از دست رفته انکار واقعیت تلخی است که در صورت اتمام درد فرد باید با آن روبرو شود.