Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری دانشجو»
2024-05-03@11:37:47 GMT

سریالی که در آمپاس ماند

تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۷۵۸۶۸۷

سریالی که در آمپاس ماند

زمانی که فصل اول از یک سریال با استقبال خوبی از سوی مخاطب مواجه می¬ شود طبیعی است که عوامل سریال به فکر باشند تا با شخصیت‌هایی از پیش معرفی شده در فصلی جدید با داستانی دیگر مهمان قاب تلویزیون رسانه ملی باشند.

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فاطمه قربانی رضوان؛ زمانی که فصل اول از یک سریال با استقبال خوبی از سوی مخاطب مواجه می‌شود طبیعی است که عوامل سریال به فکر باشند تا با شخصیت‌هایی از پیش معرفی شده در فصلی جدید با داستانی دیگر مهمان قاب تلویزیون رسانه ملی باشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ساخت فصل بعدی سریال‌ها در ابتدا با استقبال خوبی از سوی مخاطبین روبه رو بود تا آنکه رفته رفته مخاطب با فصل‌های جدیدی از سریال مواجه شد که از لحاظ فرم و ساختار بسیار ضعیف ظاهر شدند و در مواردی خاطرات خوب تماشای فصل اول سریال را نیز در ذهن مخاطب کدر کردند. این روز‌ها دیگر ساخت فصل جدیدی از یک سریال موفق همراه شور و هیجان کمی نگرانی نیز القا می‌کند و مخاطبی که امیدوار است فصل جدید به خوبی فصل قبلی باشد و تماشای آن ناامیداش نکند.


یکی از سریال‌های محبوب تلویزیون در سال‌های گذشته مجموعه «دودکش» است که فصل اول و دوم آن به کارگردانی محمدحسین لطیفی تولید و فصل جدید آن را برزو نیک نژاد با نام «دودکش ۲» کارگردانی کرده است. این سریال نیز از جمله سریال‌هایی بود که فصل اول و دوم آن توانست رضایت مخاطبان را جلب کند، اما جدیدترین فصل آن به دلایل بسیاری از کیفیت فصل‌های قبلی سریال جا ماند و خیلی ساده در گروه سریال‌هایی قرار گرفت که با ساخت فصل‌های بعدی مخاطب را ناامید کرد.


شاید بتوان مهم‌ترین رنجی که این سریال می‌برد را رنج نداشتن فیلمنامه¬ی قوی دانست. در «دودکش ۲» بخش عظیمی از اتفاقات صرف کل کل‌های فیروز و نصرت می‌شود. نویسنده سعی داشته با خرده اتفاقات در هر قسمت این خانواده را مدام درگیر رخداد‌هایی گا‌ها آنی و تکراری کند و چند قسمتی را با همین اتفاق‌ها ضبط کند. اما بار اصلی قصه فیلم که شاید بتوان آن را تنها نقطه¬ای جدید در سریال دانست حضور خانم گماسایی و جریان علاقه‌ی بهروز به او است. البته این داستان در عین جدید بودن برای این سریال برای مخاطب کلیشه‌ای نمود کرد و او را یاد شخصیتی به مراتب پرقدرت‌تر و خاطره انگیزتری انداخت؛ ارسطوی سریال پایخت!


بهتر است علت اصلی ضعف در داستان این فصل از «دودکش» را بی توجهی به سیر داستانی فصول گذشته علی الخصوص «پادری» دانست. در پادری دیدیم که فیروز به واسطه‌ی تعطیل شدن قالیشویی تصمیم می‌گیرد که مکان دیگری را برای قالیشویی اجاره کند، اما «دودکش ۲» در لوکیشن اولیه فصل اول دودکش ۱ آغاز می‌شود. علاوه براین در پادری دیدیم که «فیروز» و «عفت» دو فرزند داشتند و «افروز» باردار بود، اما در «دودکش ۲» فیروز و عفت علاوه بر دو فرزند خود یعنی پوریا و پریا فرزند سومی هم دارند که از فرزند دوم افروز چند سال بزرگ‌تر است. این نشان از بی توجهی برزو نیک نژاد به سریال «پادری» دارد. با آنکه گفته شد «پادری» مجموعه‌ای مجزا از فصل اول دودکش است، اما نباید انتظار داشت که مخاطب به صرف تغییر نام سریال بپذیرد که مجموعه چیزی جدای از فصل اول است. از این رو می‌توان گفت غیاب برزو نیک نژاد در سریال پادری تاثیر خودش را کاملا در این فصل از دودکش نشان داده و او خود را ملزم به رعایت کامل سیر داستانی فصول قبل ندانسته است.


اظهار نظر شب گذشته محمد حسین لطیفی و یادداشت اعتراضی او در ارتباط با قانون کپی رایت قابل توجه است. لطیفی در این یادداشت ضمن اشاره به این نکته که ده سال است به دنبال احیا و قانونمند کردن قانون کپی رایت یکه و تنها در تمامی مجامع سیاسی و قانون‌گذار کشور تلاش کرده، اما تلاش هایش همه از اساس بیهوده بوده بیان می¬کند: «وقتی همه دوستان من چه بازیگران محترم و عزیز، دست‌اندرکاران پروژه و مدیر محترم شبکه و ریاست صدا و سیما در کنار هم این کار را بدون صاحب اصلی آن روی آنتن بردند، مرگ کامل و حتمی قانون کپی‌رایت را در ایران اعلام کردند. حسرت من نساختن فصل سه سریال «دودکش» ـ که گویی «پادری» بچه ناخلف تلویزیون بوده و نامش شده فصل بی‌هویت در صداوسیما و شخصیت‌ها و عواملش برای تولید آن اثر اجاره‌ای بوده‌اند ـ نیست. گله من تلاش بیهوده برای احیای قانون کپی رایت است که دیگر پس از این امیدی بدان ندارم.»


لطیفی در ادامه نوشت: «عزیز گرامی من برزو نیک‌نژاد (کارگردان محترم) این پروژه خود می‌داند که در روزگاری نه چندان دور از عزیزان درجه یک من بوده قبل از این نیز قانون کپی رایت را زیر پا گذاشته و فصل دوم «ساخت ایران» را هم بدون هیچ اجازه‌ای مکتوب انجام داده بود.... خدا قوت پهلوااااان نیک‌نژاد.»


جدای از این مسئله، این خرده اتفاقات و قصه‌های تکراری هستند که مخاطب را در میان سکانس‌های طولانی و بی اثر محصور کرده اند. قصه‌هایی مانند مواجه¬ی خانواده فیروز و نصرت با خبرنگار تلویزیون در شمال کشور، جریمه شدن ماشین در راه بازگشت از شمال به تهران و ماجرای قرض گرفتن ۶ میلیون از خانم گماسایی که اگر این ۶ میلیون در هرجای از این سریال پرداخت می‌شد دیگر دلیلی برای ادامه سریال نمی‌توانست وجود داشته باشد، گرفتن چاه فاضلاب قالیشویی، پلمپ شدن قالیشویی، کل کل‌های دائمی فیروز و نصرت و کلیشه¬ی تکراری تقابل دو فامیل که یکی درآمد بالایی دارد و دیگری زندگی متوسط و معمولی و در نهایت جای خالی حتی یک خبر مهم در این سریال!


نقش تکیه کلام و تکرار مداوم آن‌ها در این فصل از دودکش به شکل قابل توجه و گا‌ها حوصله سربری پر رنگ شده است. تکرار تکیه کلام همیشگی فیروز مانند «قمپز در کردن» و «در آمپاس ماندن» در این فصل جذابیت اولیه اش را از دست داد و دیگر برای مخاطب نه تنها خنده دار نبود بلکه در کنار تکیه کلام‌های خانم گماسایی که مدام در پس و پیش جمله هایش از کلمه «لطمه دیدن» و «از لحاظ اینکه» استفاده می‌شد به مرور برای مخاطب آزار دهنده بود.


بازی‌ها در این فصل از دودکش نیز قابل توجه است. فیروز مشتاق [با هنرمندی هومن برق نورد]با اغراق در ویژگی رهبر و سرپرست بودن به خوبی توانسته نشان دهد که در جمع خانوادگی دودکش ۲ او است که بیشتر از همه نگران است و بیشتر از همه برای کار‌های اشتباه اطرافیانش انرژی صرف می‌کند، اما این هنرمندی هم در این فصل دستخوش تکرار و فقدان خلاقیت و شخصیتی قابل پیش بینی شده است. نصرت [با نقش آفرینی بهنام تشکر]هم دستاوردی برای این فصل ندارد و حتی مشاجره او و نصرت دیگر از حد شوخی و ایجاد موقعیت طنز خارج شده و چگالی بی اخلاقی‌ها و کل کل‌های بی مورد میان آن‌ها افزایش یافته است.

سیما تیرانداز و نگار عابدی مانند فصل‌های قبل بازی خوبی داشته اند، اما شخصیت «عفت» و «افروز» به عنوان زنان این سریال افت شدیدی در میزان تاثیرگذاری در جریان اتفاقات و تصمیمات سازنده داشته اند. «عفت» در فصل‌های قبلی سریال در جایی درست ورود می‌کرد و شخصیتی کمک کننده بود، اما در این فصل زمانی هم که می‌خواهد خودی نشان بدهد به سمت ابلهیت می‌رود. «افروز» هم زنی کم هوش نمایش داده شده که با نوزادی در بغل مدام نگران است و کاری از دستش بر نمی‌آید. شخصیت بهروز [با نقش آفرینی امیرحسین رستمی]نسبت به «دودکش ۱» و «پادری» بسیار اغراق شده است.

تغییر حالت چهره و لحن صدا برای آنکه بهروز شخصیتی ساده لوح و خرابکار معرفی شود نتوانسته نتیجه خوبی بدهد و تلاش‌های این بازیگر در ایفای این نقش درحد اغراقی گا‌ها حوصله سر بر نمود پیدا کرده است. کلیدی‌ترین تغییر سریال دودکش ۲ را می‌توان حضور گندم گماسایی با نقش آفرینی الهام اخوان دانست. الهام اخوان به عنوان چهره تازه شناخته شده توانسته هنرنمایی قابل قبولی ارائه دهد، اما شخصیت گندم گماسایی هم به لطف عدم خلاقیت فیلم نامه¬ی تیم نویسندگان سریال درگیر کلیشه شده است.


با تمام این نواقص نمی‌توان منکر گروه حرفه‌ای این سریال شد و سکانس‌های با موقعیت کمیک خوب آن را نادیده گرفت، اما سوالی که پیش می‌آید این است که چرا باید در شرایطی که سازمان صداوسیما از کمبود بودجه سخن می‌گوید چنین سریال‌هایی در سطح نامطلوب ساخته شود؟! چرا به تازگی مخاطب با سریال‌های کم کیفیت از سوی یک گروه فیلم سازی که امتحان خود را پس داده و میان مردم محبوب شده مواجه می‌شود؟ شاید بتوان در این شرایط کرونا زده و موقعیتی که مردم بیشتر در خانه هستند این سریال را در میان سایر مجموعه‌های ضعیف دیگر سیما قابل قبول و پذیرفتی دانست، اما این رویه‌ی سریال سازی فصلی که در هر فصل مخاطب شاهد ضعف و سیر نزولی است می‌تواند به مرور زمان اعتماد مخاطب را مخدوش کند و سیر عدم استقبال مخاطبان از سریال‌های رسانه ملی را دو چندان کند.


فقدان عناصر جذاب و پر کشش؛ عقب ماندن کار از نظر داستان پردازی و پرداخت شخصیت ها؛ پرداخت به موضوع فضای مجازی در حد بیان مسئله و در سطح مانده به طوری که تا قسمت آخر هم درست مشخص نمی‌شود اینکه نصرت درگیر بلاگری در فضای اینستاگرام شده خوب است یا بد و اصلا علت پرداخت سطحی به این موضوع در شرایطی که بیشتر افراد از جزئیات کار بلاگر‌ها مطلع هستند چه اهمیتی می‌توانست داشته باشد و در نهایت حرف و هدف نویسنده از معرفی نصرت به عنوان بلاگر چه بود.

عدم تلاش کارگردان برای به دست آوردن شخصیت و موقعیت‌های جدید و دیالوگ و موقعیت پردازی‌های فکر نشده و فی البداهه و از همه مهم‌تر یدک کشیدن واژه طنز در ابتدای نام سریال و جای خالی موقعیت‌های کمیک همه و همه دست به دست هم داده اند تا «دودکش ۲» را کاری ضعیف و تنها برای پر کردن کنداکتور پخش دانست، اما با این همه باید امیدوار بود که باری دیگر عوامل خوب این سریال با یافتن یک داستان قوی و بعد سوار کردن آن بر فضا و شخصیت‌ها بتوانند در فصل‌های آتی ارتقاء یافته و بار دیگر نظر مخاطب را جلب کنند.

منبع: خبرگزاری دانشجو

کلیدواژه: سریال دودکش 2 شبکه یک برزو نیک نژاد قانون کپی رایت برزو نیک نژاد فصل اول سریال ها شخصیت ها ی سریال دودکش ۲

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۷۵۸۶۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۳ میلیون دلار برای القای تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه | جعل تاریخ در سریال حشاشین

به گزارش همشهری آنلاین،‌ همان‌گونه که انتظار می‌رفت، سریال حشاشین، با حواشی متعددی که رقم زد، نتوانست به اثر درخور و ماندگاری در حافظه مردم کشورمان تبدیل شود. سریالی که در زمان تولید، با سروصداهای بسیاری همراه شد و عنوان یکی از پرهزینه‌ترین تولیدات جهان عرب را از آن خود کرد.

این سریال، ماه رمضان امسال، از یکی از شبکه‌های اصلی مصر به روی آنتن رفت و در آن کشور نیز واکنش‌های متفاوتی را به خود دید. سابقه تاریخی چنین کارهایی، این شائبه را تقویت می‌کرد که با توجه به فضاسازی فرقه‌ای داستان، باید در انتظار کژراهه‌های روایی بود علی‌الخصوص آن‌که ایران، ابژه این داستان بود و نمی‌توانستیم بپذیریم که کشوری مانند مصر، داستانی در مسیر روایت دقیق و متقن تاریخی از ما داشته باشد.

ساختار مشوش روایت و البته بزرگ‌نمایی‌های اغراق‌آمیزی که می‌خواست این باور را به مخاطب الصاق کند که ایرانی‌ها، پدر داعش هستند، به‌اندازه‌ای ناشی‌گرانه بود که با یک‌بار تماشای صرف چند قسمت از سریال، می‌شد به‌راحتی متوجه آن شد. حشاشین هرچقدر که در زمینه ساختار حرفه‌ای سریال‌سازی، الکن است و بویی از استانداردهای سریال‌سازی جهانی نبرده اما در زیرلایه، به شکلی دقیق، فراتر از رویه ظاهری آن که ایران‌ستیزی است، نوعی شیعه‌ستیزی را در پیش گرفته است.

طبیعی است که در پرداخت داستان‌هایی با مضمون فرقه‌های سیاسی، یک تصویر ظاهری از المان‌های آن فرقه ساخته می‌شود و یک تصویر نیز در زیرلایه مورد نظر است تا توطئه‌ها و منویات حقیقی آن فرقه، به دور از تمایلات سورئالیستی، زمختی خود را نشان دهد. به همین دلیل، حشاشین در شکل ظاهری، به ایران‌ستیزی روی آورده و زیر پرچم حسن صباح، وجوه مدیریتی ایرانیان و تمایل به کشورگشایی‌هایی که دارد را مورد نقد قرار داده است بنابراین همین نقد خزنده نمی‌تواند مخاطب را مجاب کند که با یک روایت درست و تاریخی مواجه بوده است.

اینکه تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه نسبت داده شده تا جزءنگری‌هایی که مبتنی بر رجعت به کتاب خدا و پیامبر به جای امام و ولی‌فقیه است، نمونه‌هایی از جنگ روایتی است که این سریال در خدمت به شیعه‌ستیزی انجام داده است

در پس‌زمینه اما هدف فیلم کلان‌تر است که خوراک مویرگی مکفی در جهت اقناع مخاطب را دارد و آن، گرفتن انگشت اتهام جنایت‌های تاریخی به سمت شیعه بوده است. از جریان داشتن عباراتی چون سر مار را باید زد که به تائید سریال، از آن زمان در مورد حاکمان ایران عنوان شده و امروز نیز شنیده می‌شود تا بهره‌مندی از پرچم سیاه برای فرقه که تداعی‌کننده پرچم داعش است و البته آکسان‌های متعدد بر روی این گزاره که باید با رهبرانمان مشورت کنیم، به‌خوبی موید این مورد است. اینکه تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه نسبت داده شده تا جزءنگری‌هایی که مبتنی بر رجعت به کتاب خدا و پیامبر به جای امام و ولی‌فقیه است، نمونه‌های دیگری از جنگ روایتی است که این سریال در خدمت به شیعه‌ستیزی انجام داده است.

فارغ از این محتوای عجیب و آشکار، سریال، متناسب با هزینه‌کرد و پروژه تبلیغاتی بزرگی که داشته، دستاورد فنی نداشته است. حشاشین را نمی‌توان یک سریال مبتنی بر استاندارد روز این حوزه دانست. کارگردانی به‌واسطه تشتت‌های میزانسن، چندان قابل‌قبول نیست و بازی بازیگران، بیرون‌زدگی‌های فراوان دارد که مخاطب را می‌آزارد.

مجموعه تمام این عوامل سبب شده تا حشاشین، با ساختار جعل تاریخ، موجودیت داشته باشد و این مهم، نه مبتنی بر سندیت واقعی است و نه می‌تواند برداشتی آزاد از یک برهه تاریخی قلمداد گردد. افراط‌گری در جعل تاریخی حوادث به اندازه‌ای زیاد است که مخاطب عام نیز متوجه این میزان عداوت شده و به همین دلیل ارتباط چندانی با آن نمی‌گیرد.

این سریال، نمونه بارز آثاری است که علیرغم تزریق حدود ۱۳ میلیون دلار، نتوانسته آن اثرگذاری اعتقادی و سیاسی را بر روی مخاطب خود داشته باشد. در دنیای امروز، بیشترین میزان تاثیرگذری‌های این‌چنینی، از مجرای مواجهه نرم و زیرپوستی صورت می‌گیرد حال آن‌که حشاشین به‌واسطه عدم‌برخورداری از استانداردهای لازم محتوایی و بصری، نتوانسته مخاطب خود را تحت‌تاثیر قرار بدهد و به همین دلیل، با استقبال قابل‌توجهی از سوی مردم خاورمیانه مواجه نشد.

در ایران نیز این سریال از سوی یک سکوی مطرح و دو سکوی کمتر شناخته شده شبکه نمایش خانگی ارائه شد که با توجه به نظارت پسینی در مورد تولیدات خارجی، خیلی زود بساط این سریال از تمامی پلتفرم ها حذف شد. سریالی که در ایران نیز همپای منطقه، دیده نشد و نتوانست تاثیرگذرای ولو حداقلی هم داشته باشد.

کد خبر 848782 منبع: ایرنا برچسب‌ها خبر مهم فیلم و سریال خارجی

دیگر خبرها

  • عمو پورنگ به «لالایی» نزدیک شد و تلویزیون به سریالی فوتبالی!
  • وقتی سرگرمی، قربانی بزرگ شعار دادن می‌شود /چرا «نون خ» در فصل پنجم مورد استقبال قرار نگرفت؟
  • «رخنه» سریالی درباره امنیتی‌ترین طراحی عملیات نفوذ
  • ۱۳ میلیون دلار برای القای تاریخچه ترور و کشتار به ایران و مذهب شیعه | جعل تاریخ در سریال حشاشین
  • آقای سعید آقاخانی، ما تحمل می‌کنیم، اما دل خودتان نسوخت؟
  • «حشاشین» سریالی بر اساس تحریف تاریخ است
  • چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم!
  • چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم!/ «چه تکاپوی رقت انگیزی»
  • چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم
  • سرو مشروبات الکلی در سریال «هفت سر اژدها» جنجال‌برانگیز شد